مطلب زیبا

ساخت وبلاگ
امار گرفتن از تو کار هروزم است ....

عادت کرده ام به این کار ....

اما هنوز به شنیدن اسم او کنار اسمت ....

عادت نکرده ام!!!





مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

چشمان تو


کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری


سوارانی که در راهند میگویند می باری

تو را چون لحظه های آفتابی دوستت دارم

مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری

مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی

مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری

زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند

و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری

هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد


عطش دارم بگو: کی بر دلم یک ریز می باری


[عکس: uxzww80qjr5otn66ima2.jpg]

مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

مَـــن کـــه غَریبـــــم
روزی میــرسَد
بـــی هیــــچ خَبـــَـــری
بــآ کولـــــه بــــآر تَنهـــآییـَم
دَر جـــآده هــآی بـی انتهــــآی ایـن دنیــآی عَجیـــــب
رآه خــــوآهم افتـــــآد
مَـــن کـــه غَریبـــــم
چـــه فَــــرقی دآرد کجـــــآی ایـــن دنیــــــآ بـآشــــم

همــه جــــآی جهــــآن تنهـــــآیی بــــآ مَـــن است…



[عکس: 54673596886604851867.jpg]

مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

تو که پیشم هستی
همه چیز تند تر میشود ...
ضربان قلبم تندتر می زند ...
عقربه های ساعت تندتر می دوند ...
از کسی شنیده ام
... درون ساعت که آب برود
از کار می افتد
یا دست کم عقربه هایش آرام تر حرکت میکنند!
امروز ساعتم را شسته ام !
و پهن کرده ام روی بند !
اینبار که بیایی

هرگز زمان رفتنت نمی رسد


[عکس: p5432_00062112.jpg]

مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 113 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

سلام اي خواب اي رويا
سلام اي آنکه با تو عشق شد پيدا
سلام اي آشنا ، اي مه
سلام اي مونس شبها
مرا با خود ببر زينجا
نمي داني که چشمانت
چه با من ميکند هر شب
نمي داني فريب چشمهاي تو
طلسمم ميکند ديوانه ميسازد نگاهم را
ولي افسوس اينجا
فاصله
صدها
هزاران راه را بايد بپيمايد
و من تنها
ندارم طاقت رفتن
نگاهم کن
بشو همراه
من اينجا بي تو تنهايم
و مي گيرم
سراغ چشمهائي را
که يک شب آتشي افکند در جانم
ولي افسوس
اين آتش
زبان شعر هايم را
نمي داند
نشد همراه
ندانست اين دل تنها
که يک دم
هم زباني را
طلب دارد
نمي داند دل تنها
پري رويان ديگر را


نمي داند اگر
يک دم !
شبي !!
تنها !
زبانم را بداند او
من آن شب را
کنم تا صبح فردا
روشن از مهتاب
و فردا روز آغاز است

مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

آدم بود که زنجیر را ساخت و شیطان کمکش کرد.
دل زنجیر شد...عشق زنجیر شد...دنیا پر از زنجیر شد ؛
و آدمها همه دیوانه ی زنجیری!

خدا، دنیای بی زنجیر می خواست،
اسم دنیای بی زنجیر بهشت بود.
امتحان آدم همین جا بود...دست شیطان از زنجیر پر بود!

خدا گفت: زنجیرت را پاره کن،
شاید نام زنجیر تو، عشق باشد.
یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد.
اسمش را مجنون گذاشتند!
مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری.
این نام را شیطان بر او گذاشت...او انسان را با زنجیر می خواست!

لیلی مجنون را بی زنجیر می خواست.
لیلی می دانست خدا چه می خواهد،
لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند.
لیلی زنجیر نبود....لیلی نمی خواست زنجیر باشد.

لیلی ماند چون نام دیگر او آزادی بود.



مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 110 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

من باختــــــــــــــــــــم ...

 من پذیرفتم شكست خویش را

 پندهای عقل دوراندیش را

 من پذیرفتم كه عشق افسانه است

 این دل درد آشنا دیوانه است

 میروم شاید فراموشت كنم

 در فراموشی هم آغوشت كنم

می روم از رفتن من شاد باش

 از عذاب دیدنم آزاد باش

آرزودارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را

[عکس: l4ts43v4qqf74u9tc.jpg]


بقیه در ادامه مطلب ...

مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 88 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

چه فرقی دارد

تابستان یا پاییز

دردت به جانم

پیک های گمنام می گویند

در بلندای یکی از همین شب ها

عمیق ترین تنفس عشق

با غمزه ی نگاه تو

سیل اندوه را

از حافظه ی بی قرار

دور خواهد کرد

و در برهوت بی راه

راه را نشان خواهد داد.



[عکس: a70n4j5zgb32iiyekoqk.jpg]


مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49

تلنگر میزند امشب
کسی بر سقف این خانه
. تویی باران ؟ تو ای مهمان ناخوانده
بزن باران ! تو هم زخمی بزن
بر زخم این خانه.
... بزن اهنگ زیبایت
صدای چک چکه سازت
میان کاسه خالی
شکنچه میکند امشب
من تنها ی زندانی
.
تو ای باران
از این ویرانه دل بگذر
یقین بیرون این خانه

هزاران دل ، هوای عاشقی دارند.


مطلب زیبا...
ما را در سایت مطلب زیبا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هنگامه و محمد matlab45 بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 19 آبان 1392 ساعت: 18:49